امي تيسامي تيس، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

امی تیس،فرشته ما

مامانو ببخش

دخترکم مامانو ببخش.باید برای تو کارهای بیشتری بکنم.برنامه های جالب تر و مفیدتری برات بچینم و اجرا کنم.بیشتر و بهتر از تو بنویسم ولی... نمیدونم شاید همین همراه بودن تو با من برای دیدن یه دوست قدیمی که برای بار دومه مادر شده یا رفتن به منزل همکاری که بچه هاشون بزرگتر از تو هستن ولی باهاشون گرم بازی میشی از اینکه مثلا تو رو به پارک ببرم بهتر باشه.یه وقتایی فکر میکنم زود داری بزرگ میشی بزرگتر از اونچه که باید.درست مثل خودم! فرشته همیشگی منی
6 مرداد 1390

یک ظهر تا بعد از ظهر

از مهد برگشتيم.هنوز دوست نداري به قول خودت لباس خونه بپوشي.آخه لباسات دو دسته ان :خونه و بيروني.سخت نميگيرم .آخه بعد از مهد معمولا فوق العاده حساسي و يه جورايي مستعد هر ناآرومي هستي و منم سربسرت نميذارم. ناهارمو گرم ميكنم.كلي دخالت ميكني توي كارام.عیبی نداره .همینکه مشغول میشی بازم خوبه.تمام كتلتها رو ميخواي بذاري توي مايكروفر و من نميخوام همه رو گرم كنم.ناراحت ميشي ميگم اينكار رو نكن.بعد قاطي ميكني انگار و ظرف غذا رو ميندازي.جمعشون ميكنم و با محبت و صبوري بهت ميگم كار درستي نكردي.يكي دو تا ضربه اعتراض بهم ميزني و بعد خودتو ميندازي توي بغلم.خدايا اين حوصله از كجا اومده.شكرت! ميشينم روي كاناپه دوتايي جلوي تي وي تا غذا بخورم.اول نم...
10 اسفند 1389
1