اولین نذری
دختركمون توي اين روزها حال و هواي محرم و عزاداري و ... رو پيدا كرده.
چند روز قبل وقتي با دوستش از يه برنامه عزاداري امام حسين برگشت و توي بغلش يه ظرف پلوقورمه سبزي آورده بود و فكر ميكرد به ازاي حضورش در اونجا جايزه گرفته و كلي خوشحال بود و نشست با اشتهاي كامل شامش نذري رو خورد و (انصافا هم خوشمزه بود) به فكرش رسيد ما هم دست به كار بشيم و نذري درست كنيم.
نتيجه اين شد كه خانم نذر كردن با همكاري خودش شله زرد بپزيم و شيركاكائو هم درست كنيم.ديروز شله زردشو درست كرديم و راضي بود.ديشب هم خواب خوبي ديده بود و صبح زود بيدا شد و برام تعريف كرد.ازون خوابا كه توش پري و فرشته بالدار و ستاره و نور و اينا داره و بهش گفتم نذرش قبول شده.
كمي فكر كرد و گفت پس ميخوام يه نذر جديد بكنم و يه چيز ديگه درست كنم.(البته شيركاكائو هنوز ادا نشده.كه گفت نه يه چيز بهتر و مهمتر دوست دارم.)انتخاب اين بار هم حلوا بود.حالا بايد درست كنيم براش ديگه...
خدا كنه همه دختركان و پسركان سرزمينم غرق آرامش و حسهاي خوب باشن.