امي تيسامي تيس، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

امی تیس،فرشته ما

واکنش

1390/4/14 11:28
نویسنده : مامان
936 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت ١١:٣٠ شبه.یه خوشحالی سریع میاد گوشه دلم که امشب زودتر از ١٢ شب کارهای آشپزخونه  و مهم خونه تموم شده و معنیش اینه که من میتونم با دخترک قبل از نیمه شب بخوابیم.

حسابی خسته ام.درد پام دوباره داره اذیتم میکنه و بهش فشار آوره ام.چند دقیقه روی کاناپه دراز میکشم و بلافاصله امی تیس میاد چسب من درحال شیرخوردن قبل از خواب میخوابه.

شیر رو که خورد میبرمش برای دستشویی آخر شب و مسواک و تعویض لباس و  بهش تذکر میدم سریعتر ... یکم تندتر...عجله کن دیگه .

ساعت داره میشه ١٢.عجب ... چه زود زمان داره میگذره !

یکی دو بار این تذکر رو تکرار میکنم.نمیخوام استرس خودمو بهش منتقل کنم ولی منم خسته ام و نیاز به استراحت با برنامه دارم و از نطر بدنی دارم کم میارم دیگه.

میدونین چی جوابم میده:

- مامان دیگه اینجوری باهام حرف نزنی هان!

یعنی من هنگ کردم رسماً.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)