شعر مولانا
از هفته گذشته هی دیدم دخترکمون زمزمه میکنه:
بود بقالی و وی را طوطی خوش نوایی سبز گویا طوطی
در دکان بودی نگهبان دکان نکته گفتی با همه سوداگران
...
و روزبروز تعداد بیتهایی که میخوند بیشتر میشد.نمیدونین با چه مسرتی من و پدر ساکت میشدیم و مشغول شنیدن و ذوق میکردیم.
فهمیدم حتما توی مهد یادش دادن.زنگ زدم و کلی تشکر کردم که تداوم داشته باشه.
پارسال قبل از خواب بعدازظهرش براش حافظ میخوندم.درسته که معنی شعر و کلمات رو نمیفهمید ولی آهنگ شعر آرومش میکرد و همینکه گوشش آشنا میشد برام کافی بود.بعد اینکار و رها کردم به این دلیل که شاید براش سنگین باشه و بهتر دیدم از همون داستانها و شعرهای کتابهای گروه سنیش استفاده کنم ولی این شعرهای مولانا و اون زبان روان بچگونه و کلمات قلنبه ای که درست هم تلفظ و کشیده میشن یهو منو برد به دنیایی که دیگه سعی میکنم ازش دور نمونیم
مرسی خاله مژده عزیز!