امي تيسامي تيس، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

امی تیس،فرشته ما

تولد 6 سالگی

1392/12/22 11:16
نویسنده : مامان
599 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم ٦ سالگیت مبارک

امروز به ٧ سالگی سلام میکنی و با اون لبخند زیبا و چهره معصوم و نگاه کنجکاو و عمیقت سالی متفاوت رو تجربه خواهی کرد.

خیلی بزرگتر شدی.یکی از دندونهای بالاییت افتاده درست روزی که با بابا سه تایی رفتیم و خاله رو از فرودگاه آوردیم.توی همون کافی شاپ که شیک توت فرنگی سفارش دادی و با همون هورت اول دندوق لق شده دو سه روزه که کمی هم خونریزی میکرد کاملا افتاد و هر چی گشتیم پیداش نکردیم و احتمال دادیم که رفته توی شکمت.ولی خداییش خیلی بانمک شدی.من معمولا بچه هایی که دندون شیریشون افتاده رو زیاد دیدم و این اتفاق طبیعی و تحول بدنیشون قیافه شونو قشنگ نکرده ولی بوضوح میبینم چقدر جای خالی این دندون توی صورت و خنده های شاد تو زیباس و نمک خاصی بهت داده(آیکون مادر خود شیفتهاز خود راضی)

پریشب قبل از خواب میخواستم راجع به موضوعی صحبت کنیم که این روزها گاهی اوقات هر دومونو شاکی میکنه.ما دوست داریم خودت انتخاب کنی و استقلال بیشتر داشته باشی ولی درعین حال قدر داشته ها تو بدونی و درست انتخاب کنی و شاد باشی و کار به لجبازی نکشه.امری که بخشیش طبیعیه و بدلیل سن و سال کم و بچه بودنت انتظار نیست که بهیچ وجه عین بزرگا باشی و زود قانع بشی...دیدم بیحوصله ای و گفتی حالا نه...منصرف شدم و به زمان دیگه موکول کردم.با گذشت چند ثانیه نظرت عوض شد و گقتی بگو مامان...گفتم خودت خواستی بعدا صحبت کنیم و تو عین آدم بزرگا گفتی نه مامان الان بگو خودتو خالی کن و من....کم آوردم.از خود راضیابروچقدر تغییر کردی...اصلاحات و تیکه های بزرگونه بکار میبری.بهت گفتم اینو از کی شنیدی؟ گفتی: بابا...یه بار منم اینجوری شده بودم بابا گفت و من خودمو خالی کردم و صحبتامو کردم.تو هم اینکارو بکن.راحت میشی.

اینا رو مینویسم چون یادم میره توی چه سنی چه طرز فکری داشتی و چقدر مفهمیدی و خوشمزه بودی!بغل

اما امروز روز خودته.تولد خودت بنا به سلیقه خودت.کیک انتخاب کردی.کادوی کوچولو برای دوستات.

 خداروشکر میکنم که چقدر مسئولیت پذیری.آخه دو شب قبل که خریدامونو کردیم بشقاب و چنگال یک بار مصرف مونده بود و دیشب قبل از خوابت که توی خواب و بیداری بودی سراغ گرفتی . بهت گفتم خیالت راحت باشه ...خریدم و تو با لبخندی زیبا خیلی زود خوابیدی.

خداروشکر میکنم و هنوز باورم نیشه که تو بهترین و با ارزشترین هدیه خداوندی به من وبابا

خداروشکر میکنم که یک سال دیگه بزرگتر شدنت رو دیدم و لمس کردم و نفس کشیدم

خداروشکر بابت گرمی دستای مهربونت که با عشق و محبت لب و گونه های منو نوازش میکنه و خستگی رو از تنم در میاره

خداروشکر بابت اون چشمای عمیق و نگاه آسمونیت که نمیتونم هیچوقت حسمو ازشون توصیف کنم

بابت تمام شیرین زبونیها ...شیرین کاریها...سلیقه ها ...درک و فهمها و افکارت...بابت روحیه شادی که هیچ وقت نمیتونیم رنگهای کم وبیش یکدست توی لباس پوشیدنت رو توصیه کنیم چون به خاط روحیه شادابت عاشق رنگارنگ پوشیدنها و لباسهای رنگی رنگی و رنگین کمونی هستی(بقول خودت)

 

قراره بنا به سليقه خودت امروز در كنار همكلاسيهات جشن تولد بگيري و لذت ببرين

براي تمام نعمتهاي بيشماري كه خداوند بخاطر حضور تو در زندگي و وجود ما قرار داده خدارو شكر ميكنيم

اميدوارم سالهاي سال با هم بي دغدغه و با آرامش و شادي كنار هم زندگي كنيم و تو به قله هاي پرغرور موفقيت برسي.آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان تارا
2 بهمن 92 9:00
تولدت مبارم آمی تیس جون
مامان تارا
2 بهمن 92 9:01
آمیتیس خانوم خوشگلم میای به دخملی من رای بدی عسیسم بیا وب دخملی شکلک و به شماره 2 تارا رای بده آدرسش هم اینه : http://dokhmalysheklak.niniweblog.com/ ممنون گلم
بانو
12 اسفند 92 9:40
سلام دوست عزیز جامعه مجازی بانو با موضوعات سبک زندگی در خدمت شماست. همه اینجا هستند اما جای خالی شما احساس می شود. با اشتراک تجربیات و مطالب وبلاگ خود در بانو، دوستان جدیدی پیدا خواهید کرد. منتظر حضور تان در شبکه اجتماعی بانو هستیم. تازه های مادرانه را در چشم به راه و الهه مهر بانو دنبال کنید. جامعه مجازی بانو www.banoo.ir