بوی بهار 1393
خوشحالم که دخترک نازمون بوی بهار ١٣٩٣ رو حس می که و داره خودش رو برای رسیدن اون آماده میکنه. از امروز کلاس و مدرسه تعطیل شده وبهش اجازه دادم دیگه توی هفته آینده مدرسه نره.چون میدونم برای امی تیس بیدار شدن صبح زود دلچسب نیست و عجیب اینکه فیزیک بدن این بچه به شب زود خوابیدن عادت نمیکنه.بخاطر همین از باز شدن شکوفه های درختها بی اندازه خوشحاله که صبحها هروقت دلش خواست میتونه بیدار بشه.اون میدونه وقتی شکوفه ها به زمین ریخت وقت باز شدن دوباره مدرسه هاس توی این مدت کلی خریدای خوشگل و متنوع داشته و حسابی لذت میبره و هر روز لباس جدیدی رو امتحان میکنه. هفته گذشته چند روزی بردیمش کیش و با وجودیکه من تصور نمیکردم آب ...
نویسنده :
مامان
11:41
تولد 6 سالگی
دختر عزیزم ٦ سالگیت مبارک امروز به ٧ سالگی سلام میکنی و با اون لبخند زیبا و چهره معصوم و نگاه کنجکاو و عمیقت سالی متفاوت رو تجربه خواهی کرد. خیلی بزرگتر شدی.یکی از دندونهای بالاییت افتاده درست روزی که با بابا سه تایی رفتیم و خاله رو از فرودگاه آوردیم.توی همون کافی شاپ که شیک توت فرنگی سفارش دادی و با همون هورت اول دندوق لق شده دو سه روزه که کمی هم خونریزی میکرد کاملا افتاد و هر چی گشتیم پیداش نکردیم و احتمال دادیم که رفته توی شکمت.ولی خداییش خیلی بانمک شدی.من معمولا بچه هایی که دندون شیریشون افتاده رو زیاد دیدم و این اتفاق طبیعی و تحول بدنیشون قیافه شونو قشنگ نکرده ولی بوضوح میبینم چقدر جای خالی این دندون توی صورت و خنده های شاد تو ...
نویسنده :
مامان
11:16
بدون عنوان
تولد امام حسين
يكشنبه 19 آبان.امي تيس از مدرسه برگشته:مامان امروز شله زرد دادن بهمون.خيلي دوست داشتم تا آخرش خوردم من:آهان نذري براتون آوردن.چه خوب... امي تيس:آره همون كه گفتي .نذري بود.من خيلي دوست دارم...آخه تولد امام حسينه..... ما هم نزديم توي ذوق بچه ...
نویسنده :
مامان
7:54
اولین روز پیش دبستانی با عکس
اولین روز شروع مدرسه وقتی وارد کلاس خودشون شد و پشت اولین میز نشست ...
نویسنده :
مامان
10:45
اولین روز پیش دبستانی
دخترکم! ٣١ شهریور١٣٩٢ اولین روز شروع مقطع تحصیلیت خواهد بود و تو پیش دبستانی رو شروع خواهی کرد. همینجا بهت تبریک میگم و سالهای خوب و خوش و شادی رو برات آرزو دارم که روزبروز دانشت بیشتر بشه.بگی و بخندی و درس بخونی.یاد بگیری و یاد بدی....تا برسی به جایی که هیچوقت نمیتونم برات تصور کنم و منو غرق افتخار کنی...که خوب باشی و خوب بمونی...به فکر انسانهای دیگه باشی و تا میتونی براشون کاری کنی که تاثیرهای خوب توی زندگیشون بذاره...که همه دوستت داشته باشن و خدای خوبمون از تو راضی باشه و این اوج انسانیت خواهد بود... قدمهای کوچولوت با اون لباسهای سرخابی و پوشش اجباری زودتر از موعد و کوله پشتی سبکت رو با یه دنیا عاطفه درون قلب ناز و م...
بدون عنوان
دخترکمون در مهر ٩٢-قبل از رفتن به عروسی دوست مامان ...
نویسنده :
مامان
10:40
بدون عنوان
دخترك ما ديگه خيلي بزرگ شده ...حرفهاي گنده ميزنه...نظرات قلمبه سلمبه ميده...اصطلاحات جديد رو توي حرفاش مياره...برنامه ميريزه برامون...فقط با سليقه خودش لباس ميپوشه...تصور كنين يه جاي رسمي كه قراره بريم و سبك لباس پوشيدن خانوم فانتزي و فشن باشه مثلا...خدا ميدونه چه حرصي ميخورم من ولي خوب ديگه خودمو قانع ميكنم!!! براي پيش دبستاني هم اسمشو توي يه مدرسه خوب ثبت كردم كه با پيش دبستاني شروع ميشه و با دبستان ادامه داره، برخلاف مهد كه به پيش دبستاني ختم ميشه و البته دليل اين كار هم ياد گرفتن و تمرين كردن نظم و ترتيب لازم به فرم مدرسه رفتنه(قطعا به دلايلي بعدها آوانسهايي مثل سفر و ... بهش خواهيم داد و نميخوام مثل دبستاني باهاش برخورد كنم) ك...
نویسنده :
مامان
8:34