امي تيسامي تيس، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

امی تیس،فرشته ما

كلاس اول

دختر عزيزتر از جانم فرشته اي كه همه معني زندگي مني ورودت به مدرسه و شروع كلاس اولت مبارك اميدوارم هميشه درست و شاد زندگي كني
26 شهريور 1393

واكسن و گلوبند

  ديروز(4خرداد1393) واكسن شش سالگي دختركمونو زديم و اون قطره تلخخخخ رو هم خورد تا به اين ترتيب آماده كلاس اول بشه. با وجوداسترسش از تزريق وقتي ديد چه آروم واكسن ظريف توي پوستش فرو رفت شروع كرد به خنده بلند و خوشحالي كه اصلا درد نداشت.چقدر من ترسيده بودم سوالاي خانم بهداشت رو هم با خوشحالي جواب داد.يه سوال هم بجاي مامان جواب داد وقتي پرسيدن ني ني ديگه ميخواين و من مكث كرده بودم و اون با اشتياق گفت:ولي من ميخوام.بهشونم گفتم برام بيارن از ديروز عصر هم عوارض واكسن حسابي خودشو به دخترك نشون داد و اونو به گريه مينداخت.طوري كه دستشو نميتونست بلند كنه و تكون بده.شب هم با وجود استامينوفن و آب خنك با تب و هذيون خواب و بيدار بود ...
5 خرداد 1393

بوی بهار 1393

خوشحالم که دخترک نازمون بوی بهار ١٣٩٣ رو حس می که و داره خودش رو برای رسیدن اون آماده میکنه. از امروز کلاس و مدرسه تعطیل شده وبهش اجازه دادم دیگه توی هفته آینده مدرسه نره.چون میدونم برای امی تیس بیدار شدن صبح زود دلچسب نیست و عجیب اینکه فیزیک بدن این بچه به شب زود خوابیدن عادت نمیکنه.بخاطر همین از باز شدن شکوفه های درختها بی اندازه خوشحاله که صبحها  هروقت دلش خواست میتونه بیدار بشه.اون میدونه وقتی شکوفه ها به زمین ریخت وقت باز شدن دوباره مدرسه هاس توی این مدت کلی خریدای خوشگل و متنوع داشته و حسابی لذت میبره و هر روز لباس جدیدی رو امتحان میکنه. هفته گذشته چند روزی بردیمش کیش و با وجودیکه من تصور نمیکردم آب ...
22 اسفند 1392

تولد 6 سالگی

دختر عزیزم ٦ سالگیت مبارک امروز به ٧ سالگی سلام میکنی و با اون لبخند زیبا و چهره معصوم و نگاه کنجکاو و عمیقت سالی متفاوت رو تجربه خواهی کرد. خیلی بزرگتر شدی.یکی از دندونهای بالاییت افتاده درست روزی که با بابا سه تایی رفتیم و خاله رو از فرودگاه آوردیم.توی همون کافی شاپ که شیک توت فرنگی سفارش دادی و با همون هورت اول دندوق لق شده دو سه روزه که کمی هم خونریزی میکرد کاملا افتاد و هر چی گشتیم پیداش نکردیم و احتمال دادیم که رفته توی شکمت.ولی خداییش خیلی بانمک شدی.من معمولا بچه هایی که دندون شیریشون افتاده رو زیاد دیدم و این اتفاق طبیعی و تحول بدنیشون قیافه شونو قشنگ نکرده ولی بوضوح میبینم چقدر جای خالی این دندون توی صورت و خنده های شاد تو ...
22 اسفند 1392

تولد امام حسين

يكشنبه 19 آبان.امي تيس از مدرسه برگشته:مامان امروز شله زرد دادن بهمون.خيلي دوست داشتم تا آخرش خوردم من:آهان نذري براتون آوردن.چه خوب... امي تيس:آره همون كه گفتي .نذري بود.من خيلي دوست دارم...آخه تولد امام حسينه..... ما هم نزديم توي ذوق بچه ...
20 آبان 1392