دخترک 4 سال و 11 ماه و 22 روزه
دلم ميخواد بنويسم از تمام حسهايي كه اين روزها داشته و دارم از 4 سال و 11 ماه و 22 روزگي دخترك نازم با اون دستاي كوچولو و گرم... با اون نگاه دقيق و مهربون... با اون موهاي پرپشت بور كه هرازگاهي دوست داره با بافتهاي ريز و كش موهاي تهشون مدلشون تغيير كنه و روز بعد با بازكردن و فرشدنشون.. ديگه خودش ياد گرفته از پارتيشن كنار آينه روشويي ژل موي پمادي رو بياره و من دستامو مرطوب كنم و مقداري بماله كف دستام و من موهاشو رشته رشته و مرتب كنم... دلم ميخواد اينجا چيزهايي بنويسم كه هرچند فراموش نميكنم ولي ممكنه تاريخشون پس و پيش توي ذهنم ثبت بشه... هميشه از بزرگ شدت استخونهاي مچ دست و انگشتها و رويه دستش ميفهمم يك ماه ديگه به سنش اضافه ...